نشر آبی و تاکسیدرمیست

از کتاب‌فروشی نشر آبی یک پوست ماند و خلاص… شکم خالی‌اش را امروز دیدم. تنها یک تابلو به عنوان نشانه بر سردرش داغ شده بود … ادامه خواندن نشر آبی و تاکسیدرمیست